تدابير امام حسن عسگري(ع) براي تداوم نظام ولايت
آنچه درپي مي آيد بررسي اجمالي برخي از اقدامات امام حسن عسکري(ع(براي تداوم نظام امامت است که تقديم خوانندگان عزيز مي گردد .
مدت کوتاه حيات امام حسن عسکري(ع) به سه دوره تقسيم مي گردد؛ تا چهار سال و چندماهگي و به قولي تا ۱۳ سالگي از عمر شريفش را در مدينه به سر برد. تا ۲۳ سالگي به اتفاق پدر بزرگوارش در سامرا مي زيست و تا ۲۹ سالگي يعني ۶ سال و اندي پس از شهادت امام دهم(ع) درسامرا ولايت بر امور و پيشوايي شيعيان را برعهده داشت.
حضرت امام حسن عسکري(ع) در يکي از پرتلاطم ترين ادوار تاريخ اسلام يعني زمان حکومت خلفاي عباسي ديده به جهان گشود و رهبري و هدايت جامعه اسلامي را برعهده گرفت. امام حسن عسکري(ع) درطي دوران عمر کوتاه خويش با سه نفر از خلفاي عباسي معاصر بود که به ترتيب يک سال با خلافت معتز، يک سال با خلافت مهتدي و چهارسال با خلافت معتمد. اين شش سال دقيقا مصادف بود با دوران امامت آن امام همام.
●شرايط بحراني دوران امامت حضرت عسکري(ع)
در شرايط بحراني و حساس آن دوران، حضرت امام هادي(ع) با درک ژرف و الهي خويش به صورت کتبي و شفاهي، شيعيان عصر خود را به پيروي و حمايت همه جانبه از فرزند گرامي خويش فرامي خواند، تا امت پس از شهادت قريب الوقوع ايشان دچار تفرقه، تشتت و گمراهي نشوند.
اهميت اين موضوع تا بدان پايه است که احاديث مربوط به جانشيني امام حسن عسکري(ع) بسيار متعدد و متواتر است.
هشتم ربيع الاول، شهادت آخرين نفر از سلسله پيشواياني است که همگي پيش از امامت حضرت مهدي(عج) به شهادت رسيده اند و قطعا در اين ۲۶۰ سال، فشارهاي وارده بر ائمه اطهار(ع) روز به روز افزايش يافته و دوران امام حسن عسکري(ع) اوج اين فشارها بوده است، چرا که پس از ايشان به اراده خداوند متعال آخرين نفر از سلسله هدايت بشري جهت محفوظ ماندن از تعدي ظالماني که شهواتشان امير سرزمين وجودشان بوده، از ديده ها پنهان شده و خورشيد فروزان هدايت، پشت ابر رفته است. همين مسئله، دلالت بر اهميت بررسي شرايط اجتماعي و سياسي جامعه اسلامي، در زمان امام حسن عسکري(ع) دارد، چرا که در زمان ايشان، فشارهاي واردشده بر جريان حق به سمتي پيش رفت که به غيبت حضرت مهدي(عج) منجر شد.
امام عسکري(ع) در سن ۲۲ سالگي و مانند ديگر ائمه پس از امام رضا(ع) که در سنين جواني به امامت رسيدند، به امامت رسيده و از همان ابتداي دوران امامت، به دستور معتز عباسي خليفه وقت در محله «عسکر» در شهر سامرا، به اجبار سکونت يافتند و تمام دوران امامتشان را تحت مراقبت شديد سيستم امنيتي و نظامي عباسيان بودند. به طوري که حضرت امام عسکري(ع) حتي نتوانستند جهت مشرف شدن به زيارت خانه کعبه، از محل اقامتشان خارج شوند، لذا ايشان تنها امام شيعيان هستند که در طول دوران حيات مبارکشان نتوانستند به حج مشرف شوند.
● تدابير خاص امام عسکري (ع)
اهميت تلاش براي تداوم نظام امامت در بستر صحيح خود و به دوراز جريان هاي انحرافي و سپردن اين مسئوليت به امام بعدي در مقطع زماني امام حسن عسکري(ع) دو چندان شده بود و طبعا تدابير خاص امام (ع) را مي طلبيد که در ذيل به چند مورد از چاره انديشي هاي مدبرانه امام (ع) در اين خصوص اشاره مي کنيم.
● تدبير اول مخفي نگه داشتن راز تولد حضرت مهدي (عج)
عباسيان براي شناسايي جانشين امام عسکري(ع) حساسيت و توجه فوق العاده اي نشان مي دادند. آنان بنا به روايات و اخبار متواتر شنيده بودند که مهدي موعود(ع) که حکومت هاي خودکامه را نابود مي سازد، از نسل امام حسن عسکري (ع) است. عباسيان براي جلوگيري از ادامه نسل آن حضرت به اقدامات زيردست يازيدند تا مطمئن شوند، امام،فرزند و ذريه اي از خود به جا نگذاشته است:
۱) بازداشت يکي از کنيزان آن حضرت به مدت ۲ سال به دليل احتمال داشتن حمل
2) معتمد عباسي پس از شهادت امام حسن عسکري(ع)، براي آن که وانمود کند فرزندي از امام عسکري (ع) باقي نمانده است
دستور داد ميراث آن حضرت را ميان مادر و برادرش جعفرتقسيم کردند.
سياست انديشمندانه امام عسکري (ع) دراين خصوص، مخفي نگه داشتن فرزند خود از ديگران چه قبل از تولد و چه بعد از آن بود. اهتمام امام عسکري (ع) به مخفي نگه داشتن اين راز تا بدان جا بود که حتي حکيمه خاتون عمه امام عسکري (ع) و کسي که درشب ولادت مهدي (عج) ازسوي امام عسکري (ع) به کمک نرجس خاتون فراخوانده شد از همه قضايا مطلع نبود، لذا با ديده تعجب به گفته هاي امام مي نگريست.
● تدبير دوم معرفي امام زمان (عج) به قليلي از شيعيان خاص
امام حسن عسکري(ع) مي دانست جايي که براي اثبات امامت خود با وجود تمهيدات امام هادي (ع) و نيز به رغم حضور فيزيکي خود، به اين همه زحمت نياز باشد، امام بعدي که غيبتي نيز درپيش روي دارد دراين خصوص با چه مشکلي مواجه خواهد شد. مجموعه اين عوامل، معرفي و حتي نشان دادن فرزند خود به قليلي از شيعيان خاص را امري اجتناب ناپذير مي ساخت. چنانکه «حسين بن ايوب بن نوح» يکي از وکلاي امام هادي(ع) مي گويد: ما چهل نفر بوديم که به اتفاق عثمان بن سعيد عمري يکي از وکلاي بعدي امام زمان (عج) براي پرسش از جانشين امام عسکري (ع) خدمت آن حضرت رسيديم. «عثمان بن سعيد» به پا خاست و گفت: مي خواهم از موضوعي سوال کنم که تو نسبت به آن از من داناتري. امام (ع) او را امر به نشستن نمود. مدتي گذشت و پس از گفت وگويي مختصر، پسري نوراني که شبيه ترين مردم به امام عسکري (ع) بود، وارد شد، امام (ع) فرمود:(اين امام شما بعد از من و جانشين من درميان شماست، فرمان او را اطاعت کنيد و پس از من اختلاف نکنيد!…(
● تدبير سوم گسترش شبکه وکالت و نمايندگي
آماده سازي شيعيان براي رويارويي با دوران غيبت امام معصوم (عج) در حقيقت از مهمترين اقدامات اساسي و حساس امام حسن عسکري (ع) شمرده مي شود. بايد اذعان کرد مردمي که ۲۵۰سال بدون واسطه مي توانستند با حجت الهي تماس بگيرند و مسائل و مشکلات خود را در هر زمينه با او در ميان بگذارند، آماده نبودند تا يکباره و بدون مقدمه به دوران غيبت امام معصوم گام نهند. به علاوه مشکلات اعتقادي و شبهه هايي که دراين زمينه در جريان بود به اين عدم آمادگي دامن مي زد، هرچند آنها با مطلبي به عنوان «غيبت امام معصوم» بيگانه نبودند ، ولي عوارض اين مسئله را درمرحله عمل نمي شد ناديده گرفت. اساسي ترين تدبير امام عسکري(ع) دراين زمينه گسترش شبکه وکالت و نمايندگي که عمدتاً از زمان امام جواد (ع) شروع شده بود و نيز تقويت و راه اندازي پيک و رابط با شهرهاي ديگر بود.
اقدامات موثر امام حسن عسکري (ع) براي حفظ اسلام
با وجود فشارها و کنترل هاي شديد و بي وقفه عباسيان، امام حسن عسکري(ع) يک سلسله اقدامات موثر درجهت حفظ اسلام انجام دادند که مي توان مهم ترين آنها را به شرح زير مورد اشاره قرار داد:
۱) تشکيل حوزه علميه و کوشش هاي علمي که به انقلابي فرهنگي در بسياري از مناطق اسلامي منجر شد.
۲) تربيت شاگردان متعدد براي تقويت فکري و معنوي شبکه ارتباطي وکالت
۳) رعايت تقيه درفعاليت هايشان
۴) ارتباط با پيروان خود در مناطق مختلف به طور سري و پنهاني
۵) ارسال نامه ها و پيام ها به شيعيان از طريق پيک هاي مورد وثوق.
۶) پشتيباني مالي از شيعيان و محبان
۷) آماده سازي شرايط براي دوران غيبت
۸) مبارزه با انحرافات فکري و عقيدتي. دراين باره به عنوان مثال، امام حسن عسکري(ع( اسحاق کندي فيلسوف نامدار
مسلمان را نسبت به اشتباهاتش در زمينه تاليف کتابي به نام (تناقضات القرآن) آن چنان مورد رهنمود قرارداد که کندي با آگاهي
از اشتباهات خويش دستور داد تا آتش بيفروزند و آن کتاب را تماما بسوزانند.
شهادت امام حسن عسکري (ع(
آنچه ذکر شد و بسياري ديگر از ظرايفي که امام درامر هدايت شيعيان رعايت مي فرمودند، سبب شد تا معتمد عباسي ،تمام توان خود را به کار گيرد تا با تحميل اذيت و آزار فراوان روحي و جسمي و زنداني کردن، امام حسن عسکري(ع) را دربخش بيشتر عمرش و همچنين مسموم کردن مخفيانه امام، آن حضرت را به شهادت رساند. البته پس از اين که معتمد خود را به اين ننگ ابدي آلوده ساخت و امام را در هشتم ربيع الاول سال ۲۶۰هـ. ق به شهادت رساند، تمام توان خود رابه کار گرفت تا افکار عمومي را به گونه اي منحرف کند تا شهادت امام را مرگ طبيعي جلوه دهد که خود اين ماجرا، بحث مفصلي را مي طلبد.
دلايل غيبت كبري و صغري امام زمان (عج)
ولادت حضرت مهدي صاحب الزمان در شب جمعه، نيمه شعبان بوده است . پس از اينکه امامت به امام دهم حضرت هادي (ع) و امام يازدهم حضرت عسکري (ع) رسيد، کم کم در بين فرمانروايان و دستگاه حکومت جبار نگرانيهايي پديد آمد چون براساس اخبار و احاديث آنها مطلع شده بودند که از امام حسن عسکري ( ع ) فرزندي تولد مييابد که تخت و کاخ جباران و ستمگران را واژگون و عدل و داد را حکمفرما مي کند.
امام دهم بيست سال در سامرا تحت نظر و مراقبت بود و سپس امام يازدهم نيز در آنجا زير نظر و نگهباني حکومت به سر مي برد .
به دليل مراقبتهاي سخت ستمگران براي شناسايي حضرت مهدي(عج)، دوران حمل و تولد آن حضرت از مردم مخفي نگه داشته شد و جز چند تن معدود از نزديکان يا شاگردان و اصحاب خاص امام حسن عسکري (ع) کسي او را نمي ديد . آنان نيز مهدي را گاهي مي ديدند، نه هميشه و به صورت عادي .
در مدت 5 يا 4 سال آغاز عمر حضرت مهدي که پدر بزرگوار آن حضرت حيات داشت، شيعيان خاص به حضور حضرت مهدي مي رسيدند .
از جمله چهل تن به محضر امام يازدهم رسيدند و از امام خواستند حجت و امام بعد از خود را به آنها معرفي کند تا او را بشناسند و امام چنان کرد .
آنان پسري را ديدند که بيرون آمد شبيه به پدر خويش . امام عسکري فرمود: پس از من، اين پسر امام شماست امر او را اطاعت کنيد ، از گرد رهبري او پراکنده نگرديد،که هلاک مي شويد و دينتان تباه مي گردد . اين را هم بدانيد که شما او را پس از امروز نخواهيد ديد تا اينکه زماني دراز بگذرد بنابراين از نايب او عثمان بن سعيد اطاعت کنيد .
به اين ترتيب امام يازدهم با تأکيد بر واقع شدن غيبت کبري، امام مهدي را به جماعت شيعيان معرفي و استمرار سلسله ولايت را اعلام کرد.
حضرت مهدي پنهان مي زيست تا پدر بزرگوارش حضرت امام حسن عسکري (ع) در روز هشتم ماه ربيع الاول سال 260هجري ديده از جهان فرو بست .
در اين روز بنا به سنت اسلامي مي بايست حضرت مهدي بر پيکر مقدس پدر بزرگوار خود نماز گزارد تا خلفاي ستمگر عباسي جريان امامت را تمام شده ندانند .
به هنگام نماز بر امام حسن عسکري، مردم ديدند کودکي با شکوه هر چه تمامتر از سراي امام بيرون آمد، جعفر کذاب عموي خود را که آماده نماز گزاردن بر پيکر امام بود به کناري زد و بر بدن مطهر پدر نماز گزارد .
مشيت و حکمت الهي حکم کرد حضرت مهدي(عج) از نظرها پنهان نگهداشته شود تا مصون بماند از گزند دشمنان و بدخواهاني که وجود آن حضرت را تاب نمي آوردند.
غيبت کوتاه مدت يا غيبت صغري
مدت غيبت صغري بيش از هفتاد سال بطول نينجاميد و در اين مدت نايبان خاص به محضر حضرت مهدي (عج) مي رسيدند و پاسخ نامه ها و سؤالات را به مردم مي رساندند . نايبان خاص که افتخار رسيدن به محضر امام را داشته اند چهار تن بودند که به ” نواب خاص ” يا ” نايبان ويژه ” معروفند .
نخستين نايب خاص مهدي (ع) عثمان بن سعيد اسدي است . که ظاهرا بعد از سال 260 هجري وفات کرد و در بغداد به خاک سپرده شد . عثمان بن سعيد از ياران و شاگردان مورد اعتماد امام دهم و امام يازدهم بود و خود در زير سايه امامت پرورش يافته بود .
دومين سفير و نايب امام محمد بن عثمان بن سعيد فرزند عثمان بن سعيد است که در سال 305 هجري وفات کرد و در بغداد بخاک سپرده شد . نيابت و سفارت محمد بن سعيد نزديک چهل سال بطول انجاميد .
سومين سفير حسين بن روح نوبختي بود که در سال 326 هجري فوت کرد .
چهارمين سفير و نايب امام ابوالحسن علي بن محمد سَمَري است که در سال 329 هجري قمري در گذشت و در بغداد دفن شد . مدفن وي نزديک آرامگاه عالم و محدث بزرگ ثقه الاسلام محمد بن يعقوب کليني است .
همين بزرگان و عالمان در دوره غيبت صغري واسطه ارتباط مردم با امام غايب و حل مشکلات آنها بوسيله حضرت مهدي (عج) بودند .
غيبت کبري و نيابت عامه
اين دوره بعد از زمان غيبت صغري آغاز شد و تا کنون ادامه دارد . اين مدت دوران امتحان و سنجش ايمان و عمل مردم است .
در هيچ دوره اي پيوند امام زمان با مردم گسيخته نشده است . اکنون نيز که دوران نيابت عامه است عالم بزرگي که داراي همه شرايط فقيه و داناي دين بوده و نيز شرايط رهبري را دارد ، در رأس جامعه قرار مي گيرد و مردم به او مراجعه مي کنند و او صاحب ” ولايت شرعيه ” است به نيابت از حضرت مهدي (عج) .
● کلام آخر و نتيجه
از هشتم ربيع الاول سال ۲۶۰ هجري قمري که امام حسن عسکري (ع) به شهادت رسيدند، همه ذرات عالم درحسرت پنهان شدن خورشيد عالمين در پس ابرهاي نفاق اموي و عباسي و اخلافشان بوده اند و هر موجودي به زبان خود، تعجيل ظهور منجي عالم، فرزند امام حسن عسکري(ع)را از خداوند متعال مي خواهد.
از ديگر سو بايد اعتراف کرد، پيام اين همه تلاش آن است که نظام مبتني بر ولايت امام معصوم (ع) ارزان به دست ما نرسيده است که آن را به آساني وانهيم. به ياد امام معصوم بودن و معرفت آن حضرت، پاسخي مثبت به اين همه تلاش است، به راستي چه قدر دراين زمينه ها مي کوشيم؟ كوششي بس وافر
شهين مولودي
اخلاق مهدوی (عج) یا اخلاق کلماتی
آیا تا به حال به این موضوع فکر کرده اید که “چه چیزی میان ما و مولایمان امام زمان (عج) فاصله انداخته است؟” آیا فاصله ما با امام زمان (عج) , یک فاصله مکانی است؟ 100 متر, 100 کیلومتر یا ..و یا فاصله ما با ظهور ایشان یک فاصله زمانی است؟ 1 هفته, 1 سال, 100 سال یا …
براستی فاصله میان ما و امام ( ع ) ، زمان است یا مکان و یا چیزی دیگر؟ ما باید به سمت مولایمان حرکت کنیم, ما باید در جهت ظهور مولایمان گام برداریم, ما از ابتدا برای همین به دنیا آورده شدهایم, ما پیش از آن، با اهل بیت (ع) عهد بستهایم و این وظیفه ماست. ما باید تمام تلاشمان را در این راستا قرار دهیم.
اما اگر ندانیم که چه چیزی میان ما و مولایمان مانع است، چگونه میخواهیم به سمت ایشان و ظهور ایشان حرکت کنیم؟
اصلاً حرکت یعنی چه؟ و سمت و سوی حرکت، در عمل چگونه است؟ آیا حرکت به سمت ظهور یعنی اینکه، بلند شویم، از شهر و دیار خود خارج شویم و در کوه و صحرا به دنبال امام زمان (عج) بگردیم؟ یا اینکه به جمکران برویم و در آنجا به دنبال امام (ع( بگردیم؟ و یا اینکه به مکه برویم و در آنجا مقیم شویم تا در صبح ظهور اولین بیعت کننده باشیم؟ و یا …آیا حرکت بدین معناست؟یا معنای دیگری دارد؟ وقتی با نگاهی عاقلانه به ماجرا مینگریم، مییابیم که فاصله ما با ظهور و با مولایمان مهدی(عج) ، نه یک فاصله مکانی است و نه یک فاصله زمانی، بلکه فاصله ما، “فاصله صفاتی” است. آن چیزی که میان ما و ایشان فاصله انداخته است نوع صفات ماست. نوع اخلاق و تقوای ماست که میان ما و امام ( ع ) مانع شده است! نوع رفتار ماست که (چه بسا دائماً) فاصله ما را با امام ( ع ) بیشتر میکند!
عالم بزرگواری میفرمود: اگر خداوند به لحاظ دعاهای ما به اندازه یکسال در ظهور امام ( ع ) تعجیل کند، به خاطر نوع رفتار ما، چندین سال ظهور عقب انداخته میشود!
حال حرکت ما باید چگونه باشد؟ ما باید حرکت به سمت ظهور و به سمت امام (ع) را با اصلاح خود آغاز کنیم. با اصلاح صفات خود، با اصلاح اخلاق خود، با اصلاح رفتار خود (که بر اساس صفات انسان روی میدهد) و تا خود را اصلاح نکنیم، قطعاً نمیتوانیم دیگران را نیز حرکت دهیم.
بارها شنیدهایم که میگویند: “منتظر مصلح، خود باید صالح باشد". آری! درست است و بلکه باید گفت: حرکت کننده به سمت مصلح خود باید صالح باشد. باید موانع را پس بزند و نه تنها منتظر باشد، بلکه باید به سمت مصلح حرکت کند و این حرکت یک حرکت صالحانه است. نه مفسدانه!!
صالحیت، همان صفتی که خداوند با آن به خوبانش مباهات میکند.
آنجا که در مورد برخی از رسولان (ع) میفرماید: وَ زَكَرِيّا وَ يَحْيي وَ عيسي وَ إِلْياسَ كُلٌّ مِنَ الصّالِحينَ )انعام85(
و یا در مورد لوط (ع) می فرماید: وَ أَدْخَلْناهُ في رَحْمَتِنا إِنَّهُ مِنَ الصّالِحينَ )أنبياء75(
و همان صفتی که خوبان عالم به دنبال آن بوده و هستند.
آنجا که ابراهیم (ع) می فرماید: رَبِّ هَبْ لي حُكْمًا وَ أَلْحِقْني بِالصّالِحينَ )شعراء83(
و سلیمان (ع) می فرماید: فَتَبَسَّمَ ضاحِكًا مِنْ قَوْلِها وَ قالَ رَبِّ أَوْزِعْني أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَ عَلي والِدَيَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحًا تَرْضاهُ وَ أَدْخِلْني بِرَحْمَتِكَ في عِبادِكَ الصّالِحينَ نمل19
آری! حرکت ما باید حرکتی صالحانه باشد که در قدم اول، اصلاح خود مطرح است. ما باید با سعی و تلاش و عزمی که خداوند به ما عطا فرموده، موانع صفاتی ، اخلاقی و رفتاری را از خود دور کنیم و در این مسیر بسیار از خداوند طلب نصرت نمائیم. و به هر میزان که در این مسیر گام برمیداریم، بدانیم که داریم به مولایمان مهدی (عج) نزدیک میشویم، هر چند که جسم ایشان را نبینیم. ندیدن جسم مبارک ایشان نباید بهانه حرکت نکردن ما شود .ما باید واجد اخلاق مهدوی (عج) شویم تا إن شاءالله لایق همنشینی با ایشان در بعد از ظهور شویم.
باید که جمله جان شویم تا لایق جانان شویم
و قدم اول در این مسیر، اینست که صفات و اخلاقیات مهدوی (عج) را بشناسیم. اما… براستی اخلاقیات ناب مهدوی (عج) کدام است ؟ و چه کسی میتواند آن را به ما معرفی کند؟
نیایش هاى حضرت رضا علیه السلام
مناجات با خدا
بارالها!
در پیشگاه تو ایستاده ام،
و دستهایم را به سوى تو بلند كرده ام،
آگاهم كه در بندگى ات كوتاهى نموده و در فرمانبرى ات سستى كرده ام،
اگر راه حیا را مى پیمودم از خواستن و دعا كردن مى ترسیدم…
ولى … پروردگارم!
آن گاه كه شنیدم گناهكاران را به درگاهت فرا مى خوانى ،
و آنان را به بخشش نیكو و ثواب وعده مى دهى ،
…براى پیروى ندایت آمدم،
و به مهربانى هاى مهربانترین مهربانان پناه آوردم.
و به وسیله پیامبرت كه او را بر اهل طاعتت برترى داده، و اجابت و شفاعت را به او بخشیدى ،
و به وسیله برترین زن،
و به فرزندانش، كه پیشوایان و جانشینان اویند،
و به تمامى فرشتگانى كه به وسیله اینان به تو روى مى كنند، و در شفاعت نزد تو، آنان را كه خاصان درگاه تواند، وسیله قرار مى دهند، به تو روى مى آورم.
…پس بر ایشان درود فرست،
و مرا از دلهره ملاقاتت در امان دار،
و مرا از خاصّان و دوستانت قرار ده،
پیشاپیش، خواسته و سخنم را آنچه سبب ملاقات و دیدن تو مى شود قرار دادم
اگر با این همه، خواسته ام را رد كنى ، امیدهایم به تو به یأس مبدّل مى گردد،
همچون مالكى كه از بنده خود گناهانى دیده و او را از درگاهش رانده،
و آقایى كه از بنده اش عیوبى دیده و از جوابش سر باز مى زند.
واى بر من اگر رحمت گسترده ات مرا فرانگیرد،
اگر مرا از درگاهت برانى ، پس به درگاه چه كسى روى كنم؟
اما… اگر براى دعایم درهاى قبول را گشوده، و مرا از رساندن به آرزوهایم شادمان گردانى ، چونان مالكى هستى كه لطف و بخششى را آغاز كرده، و دوست دارد آن را به انجام رساند؛ و مولایى را مانى كه لغزش بنده اش را نادیده انگاشته و به او رحم كرده است.
در این حالت نمى دانم كدام نعمتت را شكرگزارم؟
…آیا آن هنگام كه به فضل و بخششت از من خشنود شده، و گذشته هایم را بر من مى بخشایى ؟
…یا آن گاه كه با آغاز كردن كرم و احسان بر عفو و بخششت مى افزایى ؟
پروردگارا!
خواسته ام در این جایگاه، یعنى جایگاه بنده فقیر ناامید، آن است كه…
گناهان گذشته ام را بیامرزى ،
و در باقیمانده عمرم مرا از گناه بازدارى ،
و پدر و مادرم را كه دور از خانه و خانواده و غریبانه در زیر خاكها خفته اند، ببخشى .
…تنهایى شان را با انوار احسانت از بین ببر،
و وحشتشان را با نشانه هاى بخششت به انس بدل كن،
و به نیكوكارشان دم به دم نعمت و شادمانى بخش،
و به گناهكارشان مغفرت و رحمت عطا كن،
…تا به لطف و مرحمتت ازخطرات قیامت درامان باشند،
به رحمتت در بهشت ساكنشان گردان،
و بین من و آنان در آن نعمت گسترده شناسایى برقرار كن،
تا مشمول شادمانى گذشته وآینده شویم.
آقایم!
اگر در كارهایم چیزى سراغ دارى كه مقامشان را بالا مى برد و بر اكرامشان مى افزاید، آن را در نامه اعمالشان قرار ده،
و مرا در رحمت با آنان شریك كن،
و آنان را مشمول رحمتت بگردان، همچنان كه مرا در كودكى تربیت كردند.
* * *
دعابراى فرزندش حضرت مهدى علیه السلام
یونس بن عبدالرحمان از امام رضا علیه السلام روایت كرده كه آن حضرت به دعا براى صاحب الزمان علیه السلام امر مى فرمود و یكى از دعاهاى ایشان براى آن حضرت چنین بود:
پروردگارا!
بر محمّد و خاندانش درود فرست، و از دوستت، خلیفه ات، حجّتت بر خلقت، و آن زبانى كه معرف توست و گویاى حكمت تو، و آن چشم بیناى تو در میان مخلوقاتت، و گواه بر بندگانت… بزرگمرد مجاهد كوشا، بنده پناهنده به تو، دفاع كن .
خداوندا!
او را از شرّ آنچه آفریدى و پدید آوردى و ایجاد نمودى و پروراندى و تصویر نمودى در امان دار، و او را از پیش رو و از پشت سر و از طرف راست و چپ، و از بالا و پایین محافظت فرما، آن گونه كه هر كه در حفاظت تو باشد ضایع نگردد.
در وجود او، پیامبرت را، و وصى ّ پیامبرت را، و پدرانش را، پیشوایانت و اركان دینت راـ كه درود تو بر تمامى آنان باد ـ حفظ نما، و او را در امانت خودت كه هرگز ضایع نگردد، و در همسایگى ات كه مورد تعرّض قرار نگیرد، و در نگهدارى و حمایت خودت كه مورد ظلم واقع نشود، قرار ده.
خدایا!
او را به امان محكمت در امان دار، كه هر كه در آن قرار گیرد هرگز شكست نخورد، و او را در حمایت خودت كه هر كه در آن باشد ظلم نبیند قرار ده، و او را به یارى برترت یارى ده، و به قدرتت توانایش كن، و فرشتگانت را پشت سر او قرار ده.
بارالها!
دوست دار هر كه او را دوست دارد، و دشمن دار هر كه با او بستیزد، و زره محكمت را بر او بپوشان، و فرشتگانت را گرداگرد او قرار ده.
پروردگارا!
او را به برترین مقامى كهپیروانعدالت گستر پیامبرانت را به آن مقام رساندى ، برسان.
خداوندا!
شكافها را با او پر كن، گسستگى ها را به او پیوسته دار، ظلم را به او بمیران، عدالت را نمایان ساز، و زمین را به عمر طولانى اش زینت بخش، و او را با یارى تأیید كن، و با بیم نصرت نما، و براى او گشایشى آسان قرار ده، و از جانب خودت براى او برهانى قاطع بر دشمنت و دشمنش مقدّر كن.
بارالها!
او را قائم منتظر قرار ده، و پیشوایى كه به او مانع ظلم مى شوى ، و او را با یارى قدرتمند و پیروزى نزدیك توانا كن، و او را وارث شرق و غرب جهان كه بركتشان دادى قرار ده؛ سنّت پیامبرت را به او زنده كن، تا هیچ حقّى را به خاطر ترس از مخلوقى پنهان ندارد، یاورش را نیرو ده، و دشمنانش را خوار، و هر كه با او بستیزد و مكر كند نابود كن.
بارالها!
سركشان كافر و سالارانشان و ریش سفیدانشان و یاورانشان را نابود ساز، و سركردگان گمراهى و بدعت گذاران و سنّت شكنان و تقویت كنندگان باطل را درهم شكن، سركشان را به او خوار فرما، و كافران و منافقان و بى دینان را به دست او نابود كن، … هر وقت و هر جا كه باشند… در شرق و غرب زمین، در خشكى و دریا، در دشت و كوه، تا هیچ جنبنده اى از آنان را زنده نگذارى ، و نشانى از ایشان برجاى ننهى .
بارالها!
شهرهایت را از ایشان پاك كن، و بندگانت را از شرّ ایشان برهان، و مؤمنان را به اوعزّت ببخش، و سنّتهاى فرستادگانت را به او زنده ساز، و حكم پیامبران را عمومى گردان، و آنچه از دینت از بین رفته و از حكمت هایت دگرگون شده دوباره بیاور… تا دینت به او و به دست او پرطراوت و نو و بدون هیچ كژى گردد، در حالى كه بدعتى در او نیست…
…و تا به عدالت او تاریكی هاى ستم را روشن و آتش كفر را خاموش كنى ، و جایگاه هاى حق و عدالت ناشناخته را [ از آلودگی ها] پاكیزه، و مشكلات احكام را به او روشن بگردانى .
بارالها!
او همان بنده توست كه بر غیب او را امین دانستى ، و او را از[ارتكاب گناه] نگاه داشتى ، وبه دورى او از بدیها حكم فرمودى ، و ازهر پلیدى او را پاكیزه نمودى ، و از هر چركى او را دور كردى ، و از دو دلى او را در امان داشتى .
بارالها!
در روز قیامت و روز وقوع آن بلاى بزرگ براى او گواهى مى دهیم كه گناهى انجام نداده، و معصیتت را مرتكب نشده، و فرمانبرى ات را ضایع ننموده، و پرده اى را ندریده، و بایسته اى را تبدیل نكرده، و آیین تو را تغییر نداده است، و او امام هدایتگر، هدایت شده، پاكیزه، باتقوا، وفا كننده و پسندیده پاك مى باشد.
بارالها!
پس بر او و پدرانش درود فرست و به او و فرزندان و خاندان و نسل و امّت و تمامى پیروانش، آنچه روشنى چشم و شادمانى او را در بردارد عطا كن، و فرمانروایى او را در تمام مكانها، دور و نزدیك، بر قدرتمداران و فرمانبران [ آن نواحى ] بگستران، تا حكم او بر تمامى احكام غالبگردد و هر باطلى را با حقّ او نابود سازى .
بارالها!
به دست او ما را به راه هدایت و بزرگ و میانه اى ببر كه تندرو بسوى او بازگردد و دنباله رو به آن برسد.
بارالها!
ما را بر فرمانبرى او نیرومند، و بر همراهى او راست بگردان، و به متابعت او بر ما منّت گذار، و ما را در حزب او، كه قیام كنندگان به امرت، و صبركنندگان به همراهش، وآنان كه با خیرخواهى براى او جویاى خشنودى اند، قرار ده، تا این كه در روز قیامت ما را در زمره یاوران و پشتیبانان و تقویت كنندگان حكومتش محشور گردانى .
بارالها!
بر محمّد و خاندانش درود فرست، و این را از طرف ما براى خودت، در حالى كه از هر شك و شبهه و خودنمایى و شهرت طلبى بدور باشد، قرار ده، تا بر غیر از تو بر آن اعتماد نكنیم، و قصدى جز تو نداشته باشیم؛ و ما را در جایگاه او وارد كن، و در بهشت همراه او قرار ده، و ما را در كار او به دلتنگى و خستگى و سستى و پراكندگى مبتلا مساز، و ما را از كسانى قرار ده كه از آنان براى یارى دینت كمك گرفته و به آنان ولیّت را عزیز مى گردانى ، و به جاى ما گروه دیگرى را برنگزین چه این كه این كار بر تو آسان و بر ما بسیار گران و دشوار است، و تو بر هر كار توانایى .
بارالها!
بر والیان عهدش درود فرست، و ایشان را به آرزوهایشان برسان، و عمرشان را طولانى ساز و آنان را یارى ده، و براى او آنچه از امر دینت را به آنان نسبت داده اى به نهایت برسان، و ما را پشتیبانان آنان و یاوران دینت قرار ده، و بر پدران پاكیزه اش و پیشوایان هدایتگر درود فرست.
بارالها!
ایشان معدن هاى سخنان تو، و خزینه داران علم تو، و حاكمان امر تو، و بندگان خالص تو، و بهترین مخلوقات تو، و دوستانت و فرزندان دوستانت، و برگزیدگانت و فرزندان برگزیدگان تواند كه درود و رحمت و بركاتت بر تمامى آنان باد.
بارالها!
( درود و رحمتت بر) همكاران او در كارش، و یاورانش در فرمانبری ات، كسانى كه آنان را سنگر و سلاح او، و پناهگاه و مورد علاقه او قرار داده اى ، آنانى كه از خانواده و فرزندان جدا شدند، وجلاى وطن كردند، و بستر راحت را ترك گفتند. ازتجارتشان دست شستند، و از روزى خود كاستند، و در جایگاه هایشان دیده نشدند، بى آن كه از شهرشان رفته باشند، و با بیگانگانى كه در كارشان یاریشان مى كنند هم قسم شدند، و با نزدیكانى كه آنان را از كارشان بازمى داشتند مخالفت كردند، و بعد از روى گرداندن و دورى از یكدیگر با هم ائتلاف كردند، وآنچه كه ایشان را به برخوردارى از بهره هاى گذراى دنیایى مى رساند جدا كردند.
بارالها!
ایشان را در جایگاه استوارت و در پناه خودت قرار ده، وهرگونه گرفتارى را كه از جانب دشمنان متوجّه آنان مى باشد، از ایشان دور كن، و بر كفایت و پشتیبانى و یارى دادن به آنان بیفزاى ، آن مقدار كه ایشان را در فرمانبری ات كمك كنى ، و به حق ایشان، باطل آنان را كه در صدد خاموش ساختن نور تو مى باشند از بین ببر، و بر محمّد و خاندانش درود فرست و به ایشان تمامى آفاق زمین و كرانه هاى آن را از دادگرى و داد و بخشایش و فزونى پر كن، و به بزرگوارى و بخششت و آنچه بر بندگانت به دادگری ات منّت گذاردى، از آنان تشكّر كن، و از پاداشت آنچه درجاتشان را بالا مى برد برایشان ذخیره كن، چه آنچه تو بخواهى انجام مى دهى، و آنچه اراده كنى حكم مى كنى، چنین باد اى پروردگار جهانیان.
* * *
دعاى آن حضرت در قنوت
پروردگارا!
بیامرز و ببخشاى ،
و از آنچه مى دانى درگذر،
همانا تو برتر، والاتر وگرامی ترى .
* * *
درود حضرت بر پیامبر صلى الله علیه و آله بعد از نمازهاى واجب
سلام و بخشایش و بركت الهى بر تو اى رسول خدا!
سلام بر تو اى محمّد بن عبدالله!
سلام بر تو اى انتخاب الهى !
سلام بر تو اى دوست خدا!
سلام بر تو اى برگزیده خدا!
سلام بر تو اى امین الهى !
گواهى مى دهم كه تو فرستاده خدایى،
و گواهى مى دهم كه تو محمّد بن عبدالله اى،
و گواهى مى دهم كه تو به خیرخواهى امّتت راه نمودى،
و در راه پروردگارت تلاش نمودى ،
و او را بندگى كردى تا آن گاه كه زمان مرگت فرارسید.
پس اى رسول خدا!
خداوند تو را پاداش دهد؛ برترین پاداشى كه پیامبرى را از امّتش داده است.
بارالها!
بر محمّد و خاندانش درود فرست، برترین درودى كه بر ابراهیم و خاندانش فرستادى، تو ستوده و بزرگوارى
زندگینامه حضرت رقیه (س)
بادرخشیدن حضرت رقیه (س) در سال 57 هجری قمری ، خانه امام حسین (ع) وام اسحق گرمای تازه ای یافت ، حضرت رقیه (س) در اوان کودکی مادر را از دست داد و دردامان عمه اش حضرت زینب (س) تربیت شد . در سال 60 هجری قمری ، حضرت رقیه (س) به همراه کاروان راهی کربلا گردید . گویند در روز عاشورا ، هنگام وداع حضرت امام حسین (ع) با اهل بیت ، حضرت رقیه (س) خواب بود وپدر را ندید ، از این روبارها از عمه اش زینب (س) سراغ پدر را می گرفت . پس از واقعه جانسوز عاشورا ، کاروان اسرا به همراه سرهای مطهر شهدا ابتدا به کوفه و سپس به شام حرکت کرد . پس از ورود اهل بیت امام حسین (ع) به شام ، آنها را درخرابه ای نزدیک کاخ یزید ملعون جای دادند . سختی های بسیار خرابه شام حضرت رقیه (س) را به شدت آزرده بود و یکسره بهانه پدر را می گرفت . یزید ملعون دستور داد سر پدر را برای او ببرند . حضرت رقیه (س) سر پدر را به دامان گرفت و درد دلها با سر بریده پدر کرد و سرانجام جان به جان آفرین تسلیم نمود و در همانجا غریبانه به خاک سپرده شد . به راستی تصور این مصیبت که کودکی تنها با 3 سال سن با غم بی مادری و فراق بابا وتحمل آن همه مصیبت جانگداز ، باز هم مورد آزار و اذیت قرار می گیرد قلب هر موجود با احساسی را به درد می آورد . امروزه مرقد مطهر این نازدانه ابا عبدالله الحسین (ع) در شهر شام در سوریه به صورت بارگاهی عظیم وآبرومندی برای زیارت مشتاقان اهل بیت پیامبر (ص) درآمده است و همه روزه هزاران نفر عاشق به کوری چشم دشمنان ، آن عزیز را زیارت می کنند .
اللهم الرزقنا زیارتها فی الدنیا و شفاعتها فی الآخره
حضرت رقیّه (علیها السلام)
کلمه رقیّه ، در اصل از ارتقاء به معنى صعود به طرف بالا و ترقّى است .
این نام قبل از اسلام نیز وجود داشته ، مثلا نام یکى از دختران هاشم جد دوم پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله) رقیّه بوده است ، که عمه پدر رسول خدا رقیّه مى شود.
نخستین کسى که در اسلام ، این نام را داشت ، یکى از دختران رسول خدا (صلى الله علیه و آله) از حضرت خدیجه است . پس از آن ، یکى از دختران امیرالمؤ منین على علیه السلام نیز رقیه نام داشت ، که به همسرى حضرت مسلم بن عقیل درآمد.در میان دختران امامان دیگر نیز چند نفر این نام را داشتند، از جمله یکى از دختران امام حسن مجتبى و دو نفر از دختران امام موسى کاظم که به رقیّه و رقیّة صغرى خوانده مى شدند.
اکثر محدّثان دو دختر به نامهاى سکینه و فاطمه براى امام حسین ذکر کرده اند؛ اما علّامه ابن شهر آشوب ، و محمّدبن جریر طبرى شیعى ، سه دختر به نامهاى سکینه ، فاطمه و زینب را براى آن حضرت برشمرده اند.
در میان محدّثان قدیم ، تنها على بن عیسى اربلى ـ صاحب کتاب کشف الغمّه (که این کتاب را در سال 687 هـ.ق تألیف کرده است ) ـ به نقل از کمال الدین گفته است که امام حسین شش پسر و چهار دختر داشت ؛ ولى او نیز هنگام شمارش دخترها، سه نفر به نامهاى زینب ، سکینه و فاطمه را نام مى برد و از چهارمى ذکرى به میان نمى آورد. احتمال دارد که چهارمین دختر، همین رقیّه بوده باشد.
علامه حائرى در کتاب معالى السبطین مى نویسد: بعضى مانند محمّدبن طلحة شافعى ودیگران از علماى اهل تسنّن و شیعه مى نویسند: امام حسین داراى ده فرزند، شش پسر و چهار دختر بوده است . سپس مى نویسد: دختران او عبارتند از: سکینه ، فاطمه صغرى ، فاطمه کبرى ، و رقیّه (علیهن السلام .)
آنگاه در ادامه مى افزاید: رقیّه (علیها السلام) پنج سال یا هفت سال داشت و در شام وفات کرد. مادرش (شاه زنان) دختر یزدجرد بود(یعنى حضرت رقیّه خواهر تنى امام سجّاد بود).
پاسخ به یک سؤ ال
مى پرسند: آیا نبودن نام حضرت رقیّه در میان فرزندان امام حسین (علیه السلام) در کتابها و متون قدیم - مانند: ارشاد مفید، اعلام الورى ، کشف الغمّه و دلائل الامامه طبرى - بر نبودن چنین دخترى براى امام حسین (علیه السلام) دلالت ندارد؟
پاسخ : با توجّه به مطالب زیر، پاسخ این سؤ ال روشن مى شود:
1. در آن عصر، به دلیل اندک بودن امکانات نگارش از یک سو، تعدّد فرزندان امامان از سوى دیگر، و سانسور و اختناق حکومت بنى اُمیّه که سیره نویسان را در کنترل خود داشتند و بالا خره عدم اهتمام به ضبط و ثبت همه امور و جزئیات تاریخ زندگى امامان موجب شده که بسیارى از ماجراهاى زندگى آنان در پشت پرده خفا باقى بماند، بنابراین ذکرنکردن آنها دلیل بر نبود آنها نخواهد شد.
2. گاهى بر اثر همنام بودن ، وجود نام رقیّه در یک خاندان موجب اشتباه در تاریخ شده و همین مطلب ، امر را بر تاریخ نویسان اندک آن عصر، با امکانات محدودى که داشتند، مشکل مى نموده است .
3. گاهى بعضى از دختران دو نام داشتند، مثلاً طبق قرائنى که خاطرنشان مى شود به احتمال قوى همین حضرت رقیّه را فاطمه صغیره مى خواندند، و شاید همین موضوع ، باعث غفلت از نام اصلى او شده باشد.
4. چنانکه قبلاً ذکر شد و بعد از این نیز بیان مى شود، بعضى از علماى بزرگ از قدما، از حضرت رقیّه به عنوان دختر امام حسین یاد کرده اند و شهادت جانسوز او را در خرابه شام شرح داده اند. پس باید نتیجه گرفت که باید کتابها و دلایلى در دسترس آنها بوده باشد که بر اساس آن ، از حضرت رقیّه سخن به میان آورده اند؛ کتابهایى که در دسترس دیگران نبوده است ، و در دسترس ما نیز نیست .
بنابراین ذکر نشدن نام حضرت رقیّه در کتب حدیث قدیم هرگز دلیل نبودن چنین دخترى براى امام حسین (علیه السلام) نخواهد بود، چنانکه عدم ثبت بسیارى از جزئیات ماجراى عاشورا و حوادث کربلا و پس از کربلا در مورد اسیران ، در کتابهاى مربوطه ، دلیل آن نمى شود که بیش از آنچه درباره کربلا و حوادث اسارت آن نوشته شده وجود نداشته است .
پدر حضرت رقیّه
پدر بزرگوار حضرت رقیّه (علیها السلام) امام عظیم ، حسین بن على معروفتر از آن است که نیاز به توصیف و معرّفى داشته باشد.
مادر حضرت رقیه علیه السلام
مادر حضرت رقیه علیه السلام ، مطابق بعضى از نقلها (ام اسحاق) نام داشت که قبلاً همسر امام حسن (علیه السلام) بود، و آن حضرت در وصیت خود به برادرش امام حسین (علیه السلام) سفارش کرد که با ام اسحاق ازدواج کند و فضایل بسیارى را براى آن بانو بر شمرد.
و به نقلى ، مادر رقیه (علیها السلام) (ام جعفر قضاعیه) بوده است ولى دلیل مستندى در این باره ، در دسترس نیست .
شیخ مفید در کتاب ارشاد ام اسحاق بنت طلحه را مادر فاطمه بنت الحسین معرفى مى کند.
سن حضرت رقیه (علیه السلام)
سن مبارک حضرت رقیه (علیها السلام) هنگام شهادت ، طبق پاره اى از روایتها سه سال ، و مطابق پاره اى دیگر چهار سال بود. برخى نیز پنج سال و هفت سال نقل کرده اند.
در کتاب وقایع الشهور و الایام آمده است که ، دختر کوچک امام حسین (علیه السلام) در روز پنجم ماه صفر سال 61 هـ.ق وفات کرد، چنانکه همین مطلب در کتاب ریاض القدس نیز نقل شده است .
فصل دوم : رقیه (علیها السلام) در عاشورا
در بعضى روایات آمده است : حضرت سکینه (علیها السلام) در روز عاشورا به خواهر سه ساله اى (که به احتمال قوى همان رقیه (علیها السلام) باشد گفت : بیا دامن پدر را بگیریم و نگذاریم برود کشته بشود .
امام حسین ( علیه السلام ) با شنیدن این سخن بسیار اشک ریخت و آنگاه رقیه (علیها السلام) صدا زد: بابا! مانعت نمى شوم . صبر کن تا ترا ببینم امام حسین (علیه السلام) او را در آغوش گرفت و لبهاى خشکیده اش را بوسید. در این هنگام آن نازدانه ندا در داد که :
العطش العطش ، فان الظما قدا احرقنى بابا بسیار تشنه ام ، شدت تشنگى جگرم را آتش زده است . امام حسین (علیه السلام) به او فرمود: کنار خیمه بنشین تا براى تو آب بیاورم آنگاه امام حسین (علیه السلام) برخاست تا به سوى میدان برود، باز هم رقیه دامن پدر را گرفت و با گریه گفت : یا ابه این تمضى عنا؟
بابا جان کجا مى روى ؟ چرا از ما بریده اى ؟ امام (علیه السلام) یک بار دیگر او را در آغوش گرفت و آرام کرد و سپس با دلى پر خون از او جدا شد.
سیری در سیره اخلاقی امام حسین علیه السلام
از نگاه تربیتی و اخلاقی، یکی از بهترین و کارآمدترین روشهای پرورشی و سازندگی، تربیت از راه نشان دادن الگوها و سرمشق های عینی و عملی است.
اسلام به عنوان مکتبی انسان ساز و جامعه پرداز این اصل اصیل را در برنامه های تربیتی و اخلاقی خود مطرح کرده و با ارائه الگوهای اصلی و حقیقی و پرهیزدادن از الگوهای بدلی و دروغین، روش تربیتی ویژه ای را به جامعه بشری نشان داده است.
قرآن کریم افزون برآموزش های موعظه ای، دستورالعملهای کلی و بنیادی در زمینه کسب فضایل و خصلت های انسانی و آداب و اخلاق اسلامی; الگوهای عینی را نیز معرفی کرده است:
1- «قد کانت لکم اسوة حسنة فی ابراهیم و الذین معه…» (1)
قطعا برای شما در پیروی از ابراهیم و کسانی که با اویند سرمشقی نیکوست.
2- «لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنة…» (2)
برای شما در زندگی رسول خدا صلی الله علیه و آله سرمشق نیکویی است.
در آیات زیادی در قرآن سخن از نمونه های عالی انسانی به میان آمده و به عنوان راه یافتگان فرزانه و قابل پیروی معرفی شده اند. (3)
درفرهنگ دینی و گفتار پیشوایان مذهبی نیز به این اصل اساسی اشارت ها و صراحت های گوناگون به چشم می خورد.
امام علی علیه السلام می فرماید:
«فتابنبیک الاطیب الاطهر صلی الله علیه و آله فان فیه اسوة لمن تاسی…» (4)
پس به پیامبر پاکیزه و پاک صلی الله علیه و آله خود اقتدا کن که در - رفتار - او خصلتی است که زدودن اندوه خواهد….
در این کلام نورانی که حضرت پیش از آن به اسوه هایی مانند حضرت موسی و حضرت عیسی و حضرت داود علیهم السلام اشاره می کند، دو نکته قابل دقت است:
1- اصل اسوه پذیری و ضرورت الگو در زندگی انسان مسلمان.
2- نشان دادن بهترین و جامع ترین الگو در تمام زمینه های انسانی و الهی; یعنی وجود پربرکت و باکرامت رسول الله صلی الله علیه و آله.
امام صادق علیه السلام نیز از شیعیان می خواهد که با زبان عمل مردمان را به فرهنگ دینی فراخوانند که این زبان اثرش از زبان گفتاری بسی بیشتر و سودمندتر است:
«کونوا دعاة الناس بغیر السنتکم لیروا منکم الورع و الاجتهاد و الصلاة و الخیر فان ذلک داعیة.» (5)
مردمان را به غیر گفتارتان به سوی اسلام و ارزشهای دینی فرا خوانید تا در رفتار شما پرهیزگاری و تلاش و نماز و نیکی ببینند، چه این که این گونه دعوت کردن، اثرگذار است.
تردیدی نیست که یکی از بهترین و موفق ترین روش های تربیتی، تربیت از راه نشان دادن الگوهای عملی است و به همین جهت قرآن کریم پیامبراکرم صلی الله علیه و آله را اسلام مجسم و قرآن مجسد می نامد، زیرا تمام مبادی ارزشها در وجودش و در سخن و سیره اش متبلور شده است. در کتابهای تربیتی نیز این روش را برای پرورش و سازندگی فرد و جامعه سودمندتر می دانند.
«عملی ترین و پیروزمندانه ترین وسیله تربیت، تربیت کردن با یک نمونه عملی و سرمشق زنده است. تالیف کتاب درموضوع پرورش آسان است و ترسیم یک نقشه خیالی اگرچه کامل و همه جانبه و وسیع باشد، آسان تر; اما این روش و نقشه تا هنگامی که به یک حقیقت عینی واقعی بر روی زمین تبدیل نشده… مرکبی است بر کاغذ و نقشه معلق در فضا. تنها روشی محقق می شود و منشا حرکت می گردد و تحولی در تاریخ ایجاد می کند که عملا بر روی زمین و در زندگی اجتماعی اعمال گردد.» (6)
در این سلسله از نوشتار برآنیم که سیر کوتاه داشته باشیم در سیره اخلاقی امام حسین علیه السلام. زیرا براین باوریم که آن حضرت در سخن و سیره خود پس از پیامبر صلی الله علیه و آله و پدر بزرگوارش امام علی علیه السلام و برادرش امام حسن علیه السلام بهترین سرمشق است. آن چنان که خود فرمود: «فلکم فی اسوة » (7)
در تمام زمینه های فردی، اجتماعی، سیاسی، نظامی، فرهنگی و اعتقادی تجلی و تبلور دارد. لکن در این نوشته تلاش ما برآن است که از دیدگاه اخلاقی و تربیتی به زندگی و رفتار و گفتار آن حضرت بنگریم. براین باوریم که سیره اخلاقی آن امام همام همچون سیره سیاسی و اجتماعی و عاشورایی وی الهام بخش و انسان ساز است.
به دیگر سخن، او همان گونه که سرور شهیدان و سرور آزادگان است، سرآمد بزرگواری ها و فضیلت های انسانی و اسلامی نیز هست. مکتب حسینی تنها مکتب جهاد و مبارزه با دیوهای ظلم و ستم بنی امیه نبود، بلکه پیش از آن، این مکتب و پرورش یافتگانش در میدان جهاد اکبر آزمایش خود را نشان دادند و پیشتازی و جلوداری در میدان ارزشها را به نمایش گذاشتند.
حسین علیه السلام عصاره رسالت و میوه درخت امامت است که سیره اخلاقی او می تواند ترسیم کننده ارزشهای والای قرآنی باشد. اعتلای شخصیت اخلاقی امام حسین علیه السلام و استقلال شخصیت سیاسی اجتماعی آن حضرت، انعکاس گسترده ای در جامعه اسلامی آن روز داشت; به گونه ای که دشمنان و مخالفان وی نیز آن را باور داشتند; به این جمله که از زبان معاصران آن حضرت نقل شده، بنگرید: معاویه به فرزندش یزید چنین سفارش کرد:
«حسین احب الناس الی الناس » (8)
حسین محبوب ترین چهره مردمی است.
و نیز ولیدبن عتبه، والی مدینه به عبیدالله بن زیاد نوشت:
«حسین به عراق روی آورده است. او فرزند فاطمه و فاطمه دختر پیغمبر صلی الله علیه و آله است. بترس از آن که کمترین ناگواری به او برسانی و اگر با او بد رفتاری کنی، مردم به تو و قبیله ات می شورند و هیچ کس از خاصه و عامه تا ابد آن را فراموش نخواهد کرد.» (9)
این دو نمونه گواه این نکته است که: امام حسین علیه السلام به عنوان یک انسان وارسته و فرزانه در عصر خودش مطرح بوده و سیره و روش آن حضرت برهمگان روشن و معلوم بوده است.
چهره سیاسی - اجتماعی و نیز چهره انسانی و اخلاقی امام حسین علیه السلام به عنوان الگوی عینی جامعه اسلامی در میان دوست و دشمن مطرح بوده است.
اباعبدالله علیه السلام پیش از هرچیز، «عبدالله » بود و عبودیت در تمام زوایای زندگی و رفتار و گفتارش آشکار بود. سیره او سازنده انسان و ترسیم کننده سیستم ارزش های اخلاقی است. به این حدیث شریف از زبان امام باقر علیه السلام بنگریم و چهره انسان های سوزنده و سازنده را ترسیم نماییم و سپس به نمونه هایی از سیره سازنده اخلاقی امام حسین علیه السلام بپردازیم:
امام باقر علیه السلام در ترسیم اسوه های شرآفرین و الگوهای برکت آفرین و رحمت بخش چنین می فرماید:
«ان لله عبادا میامین میاسیر یعیشون و یعیش الناس فی اکنافهم و هم فی عباده مثل القطر، و لله عباد ملاعین مناکیر، لایعیشون و لا یعیش الناس فی اکنافهم، و هم فی عباده مثل الجراد، لایقعون علی شی ء الا اتواعلیه.» (10)
«همانا برای پروردگار بنده هایی است پربرکت و بامیمنت که خود خوش می زیند و مردم نیز در پرتو آنان زندگی خوشی دارند. آن ها در میان بندگان مانند بارانند. در برابر، انسان هایی هستند نفرین شده و نکبت بار که نه خود زندگی سالمی دارند و نه کسی از زندگی آنان بهره ای می گیرد. این گروه مانند ملخ هستند که جز نابودی و تبهکاری چیزی ندارند.»
امام حسین علیه السلام الگوی رحمت، رافت، کرامت و بزرگواری است که باران وجودش همگان را سیراب می سازد و شادابی و نشاط و حیات و حرکت می آفریند.
پی نوشتها:
1- سوره ممتحنه، آیه 4.
2- سوره احزاب، آیه 21.
3- سوره تحریم، آیات 11 و 12 و سوره انعام، آیات 90- 83.
4- نهج البلاغه، خطبه 160، ترجمه شهیدی، ص 162.
5- اصول کافی، ج 2، ص 78.
6- روش تربیتی اسلام، محمد قطب، ترجمه جعفری، ص 244.
7- تاریخ طبری، (هشت جلدی)، ج 4، ص 304.
8- تهذیب، ابن عساکر، ج 4، ص 327.
9- نفس المهموم، محدث قمی، ص 107.
10- تحف العقول، ص 310